این انجمن تا چند روز اینده تعطیل و مطالب ان به ادرس جدید انجمن منتقل خواهد شد.لذا خواهشمندیم مطالب خود را در ادرس جدید انجمن ارسال نمایید و از ایجاد هر گونه تاپیک جدید در این انجمن خودداری نمایید
در قرون وسطا کشیشان بهشت را به مردم می فروختند ومردم نادان هم باپرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آن خود می
کردند. فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می برد دست به هر عملی زدنتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد… بهکلیسا رفت وبه کشیش مسئول فروش بهشت گفت:قیمت جهنم چقدره؟کشیش تعجب کرد و ...گفت:جهنم؟!مرد دانا گفت: بله جهنم.کشیش بدون هیچ فکری گفت: ۳ سکه.
مرد سراسیمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهید.کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت: سند جهنم . مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیساخارج شد به میدان شهر رفت و فریاد زد: من تمام جهنم رو خریدم این هم سند آن است دیگر لازم نیست بهشت رابخرید چون من هیچ کس را داخل جهنم راه نمی دهم.این شخص مارتین لوتر بود که با این حرکت، نه تنها ضربه ای به کسب و کارکلیسازد، بلکه با پذیرش مشقات فراوان،خود را برای اینکه مردم را ازگمراهی رها سازد، آماده کرد
این انجمن تا چند روز اینده تعطیل و مطالب ان به ادرس جدید انجمن منتقل خواهد شد.لذا خواهشمندیم مطالب خود را در ادرس جدید انجمن ارسال نمایید و از ایجاد هر گونه تاپیک جدید در این انجمن خودداری نمایید